* ظهورِ منجی *
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است …
از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس به شوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شوق گریبان دریدن است
شامم سیه تر است زگیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
بوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است .
بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر غصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به دام هرس گشت آشنا
روزی « امین » سزا لب حسرت گزیدن است
آقا جون سلام.
هر چی خواستم چیزی در وصف شما بنویسم دستم، مغزم و.... با من یاری نکرد.
یعنی راستشو بخواین زبانم قاصره و مغزم ناقص!
شما به بزرگواری خودتون ببخشید.......
فقط یک جمله، یعنی یه آرزو: آقاجون آرزو می کنم روز میلادتون مصادف بشه با ظهور آقامون امام زمان (عج)، مهدی فاطمه(س)
آخ که چه به یاد موندنی می شه جشن میلادتون!
همیشه بمون پیشمون.............!
Design By : Pichak |